- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
نه تنها از ولای او صیانت میکند قرآن که بدخواهان حیدر را ملامت میکند قرآن از آن قاری قرآنی که گشته منکر حیدر قیامت نزد پیغمبر شکایت میکند قرآن اگر با دیده دل بنگری دارد به هر جزءاش به آقای نجف عرض ارادت میکند قرآن برای مدح او ربّ دو عالم شعر میگوید رشادتهای حیدر را روایت میکند قرآن به هر آیه به هر سوره مسلمانان عالم را به سمت خانه مولا هدایت میکند قرآن برای گفتن از او هر قلم لایق نشد حتی ادب در مدح مولا را رعایت میکند قرآن خود پروردگار الله اکبر گوید آنگه که علی با صوت زیبایش تلاوت میکند قرآن سلام حق بر آن کس که به راه حق هدایت شد اگر در راه مولایی سلامت میکند قرآن
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
سری درآسمانِ هفت و پایی در زمین دارد علی دست نوازش بر سر دنیا و دین دارد هزار و چند سالِ نوح، یا ملک سلیمانی امیرِدل نیازی نه به آن و نه به این دارد به دستی میکُشد، دستی قتیلش زنده میگردد مگر عیسی و عزرائیل زیر آستین دارد؟ عبادت را ز شمشیر علی باید بیاموزی که از بس سر فرود آورده پیشانیش چین دارد به جهل عبدود ایراد وارد نیست آن ملعون نمیدانست شمشیر علی را در کمین دارد چشیدم طعم حیدر را ز حُبِّ بر پسرهایش درخت قل هوالله احد زیتون و تین دارد دودو تا چـارتا کردم تـولا را و دانـستم کسی که حُبّ مولا در نمازش هست دین دارد قتیل شهر عشق از کوچۀ قبرش نمیترسد خیالش راحت است آنجا امیرالمؤمنین دارد
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیه السلام
مـویم سـفـید گـشـته و رویـم سـیاه شد رویم سـیاه هر چه که شد از گـناه شد سـرمـایـۀ جـوانـیام ارزان فـروخـتـم طی شد جـوانی من و عـمرم تـباه شد تو اخـتیار دادی و گـفتی که بنده باش صد حیف از این اراده که خرج گناه شد یک بار هـم شـده بـزنـم امـتحـان بکن شاید گدای شب به شبت سر به راه شد رویی برای توبه نماندهاست ای کریم امــا دوبــاره ذکــر لـبــم یـا اِلٰــه شــد لطف تو بود، فاطـمه ما را قبول کرد اشکم هـمیشه خـرج مصیبات شاه شد این جـمله را به نیت روضه نوشـتهام آقـا کـه رفـت، زیـنب او بـیپـنـاه شـد اهل زمـین و اهل سـمـا نـاله میزدند شمـر لـعـین که واردِ در قـتـلگـاه شـد وای از دمی که لشکر اعدا نکرد شرم بعد از غـروب نیت شان خـیمه گاه شد یک سو سنان و یک طرف دشت، حرمله زینب مـیـان قـائـلـه بیتـکـیـهگـاه شـد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند کریم
از خطا هر لحظه سنگین کرده بار خویش را خرج دنیا میکنم دار و ندار خویش را بر زبانم ذکر تـوبه در دلـم شوق گـناه با که گویم این دوگانه حال زار خویش را
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیه السلام
حـال بـکـاء و دیـدۀ گـریـانـمـان بـده بغـض مـدام و اشک فـراوانـمان بده این چشمها که بوی شهادت نمیدهد چـشـمی شبـیه چـشم شهیـدانـمان بده همّت برای توبه و ترک گـناه نیست امـا بــیـا و قـلـب پـشـیـمـانـمـان بـده حال خراب این دل ما را درست کن در بین روضه حـال پـریـشانمان بده دلمـردهایم بـسکه حـرم را نـدیـدهایم یک یا حـسیـن دم بـده و جانـمان بده حالا که راه کـرببلا بسته، لطف کن بـرگ بـرات شـاه خـراسـانـمـان بـده مـا و پـنـاهِ درگـهِ سـلـطـانِ عـالـمین خـط امــان ز بـار گـنـاهـانـمـان بـده جــان مـــؤذن حـــرم، اذن زیــارتِ پائـین پـای حـضرت جـانـانـمان بـده قـربان آن پـدر که ز داغ پسر خـمید داغـی دگر شبـیه عـلی اکـبرش ندید
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضۀ حضرت عباس علیهالسلام
جز تو کـسی ز حالِ زارم خـبر ندارد چون من کسی برای تو دردسر ندارد از بسکه مهـربانی بخـشیده شد خطایم از جانب تو یک بار، جرمم تشر ندارد خـسران زده منـم که آنقـدر در گـناهم مثـلِ گـذشـته ذکـرت در من اثر ندارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این مژدهای دیگر و لطف دگری بهتر از این گرچه باشد سپـر آتـش دوزخ، صـومم لیک با این همه دارم سپری بهتر از این شب قدر رمضان، گرچه بسی پُر قدر است دارد این مه، شب قدر و سحری بهتر از این مـولد لـؤلـؤ پـاک مَـرَجَ البَحـرَین است نیست در رشتۀ خلقت گهری بهتر از این مـادرش فاطـمه و باب گرامـیش عـلی چه کسی داشته اُمّ و پدری بهتر از این رست پیغـمبـر از آن تهـمت ابتر بودن نیست بر شاخۀ طوبی ثمری بهتر از این اسوۀ خلـق زمین، فخـر جوانان بهشت مـادر دهـر نـزاید پـسـری بهتر از این گفت خالق فَتبارک به خود از خلقت او کِـلـک ایجـاد ندارد اثـری بهـتر از این بگذر آهستهتر ای ماه حسن، ای رمضان! عمر ما را نبود چون گذری بهتر از این اثر صلح حـسن نـهـضت عاشـورا بود اُمـتی را نـبـود راهـبـری بهـتر از این زنده گشتهست به این صلح موقت اسلام نیست در حُسن سیاست هنری بهتر از این لطـف کن اذن زیـارت که خـدا میداند بهـر عـشاق نباشد سفـری بهـتر از این گرچه مشمول عنایات تو بودهست حسان یا حسن! کن به محبان نظری بهتر از این
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
از سمت مـدیـنه خـبـر آورد نـسـیمی تا مـژده دهد آمـده مـولـود عـظـیـمی آنقـدر فـرشـته به زمین آمده انـگـار در کل سـمـاوات نمانـدهست مـقـیمی گلهای بهشتیست به دستان ملائک در شهر از این واقعه پیچیده شمیمی از طایفۀ نور خودش، نورٌ عَلی نور با نور رسیدهست کـریمی به کریمی او آمده تا دل بـبـرد با دو سه لبـخـند در بین زمین باب کند لحـن صمیمی او آمـده دسـتی بکـشد از سر لطفـش تا از سـرمان پـاک کـند گرد یتـیـمی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
به خـنـده میرسد از مـهـر بامـداد ندا که مـاه فـاطـمـه شـد در مه خـدا پـیدا به بوستان رسالت گلی شکفت امشب که آفـتـاب به لبـخـند گـفت صل عـلی مـه ضـیـافت الله و چـشـم مـیـهـمـانان زآفـتـاب رخ مـیـزبـان گـرفـت صـفـا یُسَبّحون له الحمد روی خویش امشب گـشود حـضرت سبحـان ربی الاعـلی قـسم به قدر که برتر ز شـام قـدر بود شــب ولادت او از بـــرای اهــل ولا به شکر مـقـدم او عـاشـقان حق دارند صلوة و صوم و مناجات و شور و حال دعا از آن مه رمضان شد مه هـدی للناس که جلوه کرد در آن آفـتـاب برج هـدا ازآن به فضل و شرف اول است ماه صیام کـه پـا نـهـاد در آن پـیـشـوای دوم مـا مهی که گشته کتاب خدا در آن نـازل گشود سـیـنه به شوق جـمال آن مـولا فرشته خـنـده بـزن فـاطـمه شده مـادر ملک به وجد در آن مرتضی شده بابا خدا به فـاطـمه و مـرتضی حسن داده حسن که آیـنۀ مصطفی است سر تا پا حسن که روح دو گیتی به مهر او زنده حسن که جان دو عـالـم شود ورا بفدا حسن وجود و حسن خلقت و حسن طینت حسن خصال و حسن سیرت و حسن سیما به خورد سالی از سر غیب گفت سخن به شیرخواری در مهد ناز خوانده دعا نسیـم مـشک برای فـرشتگـان میبرد دمیکه موی ورا شانه میزدی زهرا پدر چو حیدر و مادر چو فـاطمه باید که این چنین پـسر آید به عـرصه دنیا پسـر کـدام پـسـر؟ بر تـمـام خلـق پدر پــدر کــدام پـــدر؟ بــاب آدم و حـــوّا علی به چهره او خنده میزند همه دم رسول بر لب او بوسه مینهد همه جا به اهل درد و دوا، چو غبار بیدرداست اگر ز خـاک بقـیعـش طلب کـنند شـفا چراغ روشن دل هاست قبر خاموشش اگر چه در دل ظلمت نهان بود شبها مگو در حرمش بسته، کو بود شب و روز به عالمی ز همین باب بسته عقده گشا مگو که نیست به گـرد مـزار او زائر که انـبـیا هـمه در بر گرفـتـهاند آن را اگـر اجـازه بــوسـیــدن درش گـیـرنـد ستارگان همه ریـزند بر زمین ز سما به عرش، حسن فروزندهاش سراج منیر به فرش، روی درخشندهاش چراغ هدی ز صبر اوست اگر جُند حق شده پیروز ز صلح اوست اگر ملک دین گرفته صفا به صبـر، گـلـبن اسـلام را دهد رونق به صلـح، کـفـر مـعـاویه را کند افـشا بحق حق که اگر آن ثبات و صبر نبود نبود نـهـضـت خـونین روز عـاشـورا اگر به دیـده تـحـقـیـق بـنـگـری بـیـنی که صلح اوست بنای قـیام کرب و بلا اگر به صلح دهد حکم، جنگ، عصیان است وگربه جنگ کند حکم، آشتی است خطا نبرد و صلـح بود تحت اخـتـیار کسی که در قیام و قعود است بر همه مولا کسی که تیغ به کف بر گرفت در صفین به قلب کفر زد و خصم را فکـند ز پا کسی که در صف جنگ جمل به بازویش صدای احسن، برخـاست از لب اعـدا کسی که ارث شجاعت ز مرتضی دارد کسی که خوی شهامت گرفته از زهرا کسی که هست سراپای مظهر توحـید کسی که بوده ز پـا تا سر آیت تـقـوی چگونه پیش سـتم بارگان شود تـسلـیم چگونه قامت خود را کند به خصم دو تا چگونه جنت و دوزخ کنار یکـدیگر؟ چگونه روشنی و کفر جمع در یک جا؟ چگونه هـمدم نمـرود گردد ابـراهـیم؟ چگونه روی به فرعون آورد موسی؟ نداشت چاره به جز صلح و صبر با دشمن که بود بـین هـمه دوسـتان خـود تنـهـا قـیـام کـرد ز آغــاز لـیـک از یــاران همـاره دیـد جـفـا لحـظـهای نـدیـد وفـا سکوت چون نکند رهبری که در خانه شریک زندگـیـش قـاتـلش بود ز جـفـا هر آنکه گریه برای حسن کند امروز به گـریه وارد محـشر نـمیشود فـردا زبس که تیر به جسمش زدند دوخته شد تنش به تخـتـۀ تـابـوت، آن امـام هـدی الا ز خیل نـبـیـین تو را همیشه درود الا ز فـوج امـامـان تو را هـماره ثـنـا الا عـدوی تو را دائـم از خـدا نفـرین الا محب تو را روز و شب ز خلق، دعا الا به روی تو دیدار جان، به هر شب و روز الا به کوی تو پرواز دل، به صبح و مسا به صلح و صبر تو و نهضت حسین قسم به اشک چـشم تو و خـون سید الشهدا به آن بدن که ز تو، شد به تیر، گلباران به آن سری که لب تشنه شد جدا ز قفا به آن دو طشت که شد طشت خون ز دیدنشان دل مــقـدس زهــرا و ســیــدالـشـهــدا به عزم و همت رزمندگان حق سوگند به صدق و نیت و اخلاص عاشقان خدا اگر نـشـاط بـبـارد و گـر، بـلا خـیـزد نمیشـوم جـدا هـرگـز از طـریق شما میـان جـان و تن ما جـدائی افـتـد اگر هزار مـرتـبـه به، کز شـما شـوم جـدا به غیر مدح شما نیست بر لب (میثم) بگـو برند ز کـامش زبـان به دار بـلا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
نان میخـوریم ما به حساب کریمها سـائل شـدیم ز عهـد و زمان قـدیمها ایل و تـبارتان همگی مونس من اند هــمـدم گـرفــتـهام ز تـبـار نـدیـمهـا دستی بکش به روی سر ما که در جهان چـشم انتـظار دست تو مانـده یتـیمها راهی به جز شما به هدایت نمیرسد ای مـعـنـی کـمـال هـمه مـسـتـقـیمها اذن نزول حضرت باران نگاه توست دارد طـراوت از تو تـمـام نـسـیـمها تو آمدی و حُسن جهان شد فقط حسن افـتــاد نـرخ کـار تــمــام کــریــمهـا هر گوشه گوشه خاک زمین یادگارها داریـم از تو قـاسـم و عـبدالعـظیمها
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
دل آواره بــود و وطـن آفــریــدنـد هـزاران اویـس و قــرن آفـریـدنـد کـسـای یـمـانـی سـه تـن داشـتـه و تـنـی دیـگـر از پـنـج تن آفـریـدنـد به گلزار زهرا شکفت حُسن یوسف و بـر قـامـتـش پـیـرهـن آفــریـدنـد دگر هیچ حرفی ز ما و ز من نیست حقیر، آنکه مجنون نام حسن نیست چه بدبخت، آنکه غلام حسن نیست بـود قـبـر او قـلب عـشـاق کـویـش در خـانـهاش خضر و آدم نشـسـته کلیم همچو عیسی بن مریم نشسته به جودت نظر کن، مبین ظرف ما را شـکـوه نـبی مـوج زد با ظهـورت و میداد عزّت به هرجا حضورت تو با دشمنت که چـنـین مـهـربانی خـداونـد را منظـری تو حسن جان یم جـود را گوهـری تو حسن جان به پشت تو تکـبـیر سـر داد حـیدر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
اول امــام زادۀ دنــیــا خــوش آمــدی نور دو چشم حضرت زهرا خوش آمدی ای روی تو جلوه ای از وجه کردگار خویت مثال روی تو زیبا خوش آمدی نامت حسن، ز سوی خدا گشته انتخاب ای آفـتاب حُـسن هـویدا، خوش آمدی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای علوی ذات و خدایی صفات صـدرنـشـیـن هـمـۀ کـائـنـات سـیـد و سالار شباب بـهـشـت دست قـضا و قـلـم سرنـوشت زادهٔ طـوبـی و بـهـشت برین نـور خـدا در ظـلـمـات زمین عـلت غـائیِ هـمه مـمـکـنـات عـمـر ابـد داده به آب حـیـات پاکترین گـوهـر نـسـل بـشر از همه خـوبان جهان خوبتـر جـدّ تـو پـیـغـمـبـر نـوع بـشر جن و ملک بر قدمش سوده سر آیــنــهٔ پــاک کـه نـــور خــدا تـابـد از این آیـنـه بر مـاسـوا باب تو سر سـلـسلۀ اولـیاست چشم پر از نور خدا مرتضاست مـادر تـو دخـت پـیـمـبـر بـود آیـهای از سـورۀ کـوثــر بـود پــردهنـشـیـن حــرم کـبــریــا فاطـمه آن زُهـرهٔ زهـرای ما عاشق کل، حضرت سلطان عشق خـون خدا شاه شهـیدان عشق با تو ز یک گوهر و یک مادر است ظلّ خدایی تواَش بر سر است آیـــنــهٔ ذات مـــحــمــد نــمــا حُـسن خـدایی، حسن مجـتـبی نام حسن، روی حسن، خو حسن نـور خــدا چـارمـی پـنـج تـن آیهٔ تـطـهـیـر به شأن شماست حکم شما امر اولیالامر ماست سینهٔ سـیـنای شما طور وحی نور شما شاخهای از نور وحی در رمضان ماه نشاط و سرور ماه دعـا، ماه خـدا، مـاه نـور نورفشان شد ز دو سو آسمان در دو افق تافت دو خورشید جان وحـی خــدا از افـــق ایــزدی نـور حـسـن از افـق احـمـدی مُشک و گلابی به هم آمیختند در قــدح اهـل ولا ریـخــتـنـد این رمضان از تو شرف یافته نـور تو بـر جـبـهـهٔ او تـافـته نـیـمـۀ مـاه رمـضـان عــزیـز گیسوی مشکین تو شد مشکبیز نور خدا تافت در آن روی ماه خاصه از آن چشم به دشت سیاه سرخی گل عکس گل روی توست ظلمت شب سایهٔ گیسوی توست روز که خورشید درخشان صبح سر زند از چاک گریبان صبح ای رخ تو در رمضان بدر ما هر سر موی تو شب قـدر ما بعد علی شاخص عترت تویی وارث مـیـراث نـبـوت تـویی مصلحـت مـلت اسـلام و دین کرد تو را گوشهٔ عزلت نشین مـلـت اسـلام کـه پـایـنـده بـاد مشـعـل تـوحـید که تابـنده باد هر دو رهـیـن خـدمـات توأند شـکــر گـذارنـدۀ ذات تــوأنـد تا ابـد ای خـسـرو والا مـقـام بر تـو و بر دین محـمـد سلام کلک «ریاضی» که گهر ریز شد زان نظـر مرحـمـتآمـیز شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای به آقـایـی مـلـقّـب، یامـُـعزّالمـؤمنین نـامِ تو ذکـرِ مـجـرّب، یامُعـزّالمـؤمنین نـزدِ سائلها کـریم و در هیاهـویِ نبرد از جـنم هـستی لـبالـب، یامُعـزّالمؤمنین محضِ یاری دادنت حق میکند لشکرکِشی مینشـینی تا به مَرکب، یامُعزّالمؤمنین با غضب ابرو گره کردی جمل شد تار و مار دشـمنت افـتاد در تب، یامُعـزّالمـؤمنین خوش درخشیدی! علی احسنت گفت و در دلش یادِ خیبر بود و مرحب، یامُعزّالمؤمنین صلح تو اوجِ بصیرت بود و سر تا پا قیام صبرِ تو نـاجیِ مذهـب، یامُعزّالمؤمنین شک ندارم پیش از هر خطبههای خود حسین گـفته در آغـازِ مطـلب، یامُعـزّالمؤمنین ضربۀ شمشیرِ قاسم شد کُشنده، چون بر آن حک شده با دست زینب، یامُعزّالمؤمنین!
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
در خانـهای که مـاه چـراغ شـبـانه بود خورشـید شمع کوچک این آشـیانه بود در اهل خانه مهر و صفا جاودانه بود در چهرههایشان زِ خدا صد نشانه بود فرموده مصطفی که ز دنیا گسـسـتهاند این خانه نیست عرش خدای مُعَظَّم است این قـبلـهگاه جـملۀ اهل دو عـالـم است این جا خدا به نور رخش جلـوهگر بوَد در خـانهای که سَمت خـدا را دلیل شد خـصمش همیشه تا به قـیامت ذلیل شد بر اهـل خـانـه مـژدۀ لـطـفی دگـر شده روح الامین رسـید و نبی را خبر بداد یا مصطـفی خـدا به تو لطفی دگر بداد او را ابا الحسن بخوان و بدینسان خطاب کن آن یـوسفت بـبـین و گـل پیـرهن ببوس گـل را میان بـاغ و مـیان چـمن ببوس بـاران گـل ز ابر تـمـاشـا رسـیده است آن حُسن مطلقی که همه لطف و رحمت است مجموعه صفات شریفش کرامت است پهن است اگر چه سفرۀ احسان اهل بیت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
یـاسها، با نفـس یـاسـمن افـطار کـنند علی و فاطمه چون روح و تن افطار کنند حـسن آمـد که در خانۀ او شـاه و گـدا همه با ذکـر غـریب وطـن افطار کنند خود ماهی و اگر روز به بیرون بروی تا ببینند تو را، مرد و زن افطار کنند تازه از نور فراوان تو، در مکه که هیچ روزهداران عـراق و یمـن افطار کنند گوش کردم که میآیی خبرت مستم کرد چه کسی گفته فقـط با دهن افطار کنند تا شما پـشت در بیت یتـیـمـان هـسـتی اهل خـانه هـمه با در زدن افطار کنند علی و فاطمه هم روزۀ خود را دیگر با رطبهای لبـان حـسن افـطار کـنند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
من کـربـلا که میروم یـاد تو هـسـتم یـاد حـرم با آن ضـریـحی که نـداری اینجا، نـشد؛ مفـهـوم و معـنایی ندارد از بس که آقا هـستی و پر اعـتـباری در خواب میبینم شبی پیش تو هستم یک عکس دارم با ضریحت یادگاری روزی برای تو حـرم خواهم بنا کرد گنبد طلا، صحن و رواق آئیـنهکاری از کـودکـی ایـن آرزوی مــادرم بـود یک شب شوم خادم به صحنت افتخاری اصـلاً غــلام و نـوکـر دربـار تـو نـه باشم به روی قـبـر خـاکیات غـباری نام تو را میگویم و دست خودم نیست شـرمــنـدهام از گـریـۀ بـیاخـتـیـاری
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
مـاه رمـضـان آمـده با مـاهِ تـمـامـش مـیـلاد حـسـن آمـده گـوئـید سلامـش او کیست که دلهای همه آیـنهداران پروانه صفت پر زده امشب سر بامش تـردیـد نــدارم که اگـر نـاز فـروشـد تا آن سرِ دنـیـا بـرود شهـرت نامش او صافترین آینۀ پاک سرشت است پیچید نسیمش سرِ هر کوچه و بازار گوئید به یوسف که شده لحظۀ دیدار امشب همه افطار کنید از لب مستش دیـدنـد مـیـان فـلـکـش کـوکـب ما را واکـرده شکـوفایی این گُل لب ما را هرکس که به حقانیتش شک کند امشب از بسکه کرم روی کرم میکند امشب خـالی دل ما را ز الـم میکند امشب ویــرانـه نـشـیـن دل ویــرانـۀ یــارم وحی است که در کـالـبد روح دمیده یا داغ که بر سـیـنۀ مـجـروح دمـیده از غـربت او آیـنهها اشک فـشانـدند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
کـبـوتـرانـه رسـیـدم به آسـمـان شـما سـلام میدهـم از دل به آسـتـان شـما به زیر لـب هـمگی ذکـر ربّـنا داریم رسیـدهای که همیـشه پـنـاه من باشی کـریم باشی و امّـید مرد و زن باشی تو آمدی که خـیالم هـمیشه آرام است سپـردهام دل خود را به دست دلدارم من از ولایـتتان دست بر نـمیدارم طـواف میکـنـمت در مـدار ماه خدا تویی که صاحب این سفرههای خیراتی بـرای اهـل سـحـر اسـوۀ مـنـاجـاتـی همیشه میرسد از چشمهایتان برکات برای مسـالۀ عـشـق راه حـل هـستی مشـوّق همه در بهترین عـمل هستی مــیـان خـانـۀ گـلهـا تــبـسّـم یــاسـی دعـای این دل بیتـاب من شـده دائـم خـدا کـنـد که شـبـی با عـنـایت قـائـم به هر مـژه بکـشم خـاک آسـتانت را تو صاحب کرمی اوج رحـمتی مولا تو صاحب عـلمی مرد غـیرتی مولا هـمیـشه بانی هر سـفـرۀ کـرم هستی در این شبی که نشستیم غرق خوشحالی در این شبی که گرفـتیم دور هم فالی به گوش میرسد العفوهای هر شبشان شروع روضۀ لایـوم روضۀ گـودال هجوم نیزه و شمشیر و پیکری پامال همینکه مجلس روضه شبی به پا میشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
با اذن خداوند که رحـمان و رحیم است رفـتـیـم در خـانـۀ مـردی که کریم است در باز شد و عـطـر پیـمـبر به هوا رفت فهمید بهشتی است که سرشار نسیم است برخـورد کـریـمانه چنان بود که فهـمـید معـبود ازل در دل این خانه مـقـیم است جبریل در این خانۀ پُر نـور غلام است رضوان در این صحنه پُر آئینه ندیم است گـفـتند مسیحای زمین غـیر حسن نیست این عهد الست عهد ازل عهد قدیم است حالا بـنـشـیـنـیـد و ببـیـنـید در این خاک چه رایحه و عطر و چه بو و چه نسیم است وقتی که به نام پـدرت سـفـره کنی پهـن بیغصهترین غصه فقط غصۀ نان است در صلح تو جنگیست که در صلح کسی نیست سهـمیـۀ شمـشیـر تو دست پـسران است
: امتیاز
|
مناجات رمضانی و روضۀ حضرت علی اصغر علیه السلام
دوبـاره آمـده ایـن روسـیـاهِ جـا مـانـده همان کسی که از این قـافـله جدا مانده دوبـاره آمـده آقـا شـود به دسـتِ شـمـا سرِ قـرارِ خـودش با خـدا، گـدا مـانـده
: امتیاز
|